شاخص کلیدی عملکرد بازاریابی دیجیتال: با مطالعه این مقاله درک بسیار عمیقی از دیجیتال مارکتینگ پیدا خواهید کرد که در قالب ۶۴ شاخص کلیدی عملکرد بازاریابی دیجیتال، تقریبا برای شروع به هیچ آموزش دیگری نیاز ندارید.
مگر اینکه برای مباحث خاص بخواهید بیشتر بدانید و یا بخواهید با ابزارها و روشها بیشتر آشنا شوید.
موفقیت یک کسب و کار دیجیتال از نظر شما چیست؟
چه مواردی را باید لحاظ کنیم که بتوانید به موفقیت برسیم؟
امروزه برای هر چیزی یک شاخص کلیدی عملکرد یا KPI از پیش تعریف شده وجود دارد.
امروز روی صحبت ما با شاخص کلیدی عملکرد دیجیتال مارکینگ یا digital marketing kpi است.
شاخصهایی که باعث میشود شما در ۱۰۰% موفقیت آنلاین در کسب و کار خود قرار بگیرید.
برای رسیدن به موفقیت کامل در کسب و کار دیجیتال و بازاریابی دیجیتال باید یک سنجش و ابزار سنجه وجود داشته باشد.
برای رسیدن به این هدف باید جزئیات زیادی را ردیابی و درک کنید.
با kpi بازاریابی دیجیتال شما میتوانید پیچیدگیهای حال حاضر را ساده و قابل درک کنید و تاثیر آن را در کسب و کار خود مشاهده کنید.
متاسفانه دیجیتال مارکتینگ یک اکوسیستم کاملا پیچیده است. برای زندگی در آن باید برنامههای نظارتی بسیار دقیق داشت. باید همه برنامهها را به درستی پیش برد و با احتیاط لازم پیش رفت.
خوب ما باید چه چیزی را پیش ببریم؟
در اینجا ما یک فهرست دقیق از برترین kpi بازاریابی دیجیتال را به شما بصورت کامل معرفی میکنیم تا یک بینش و درک عمیقی از موفقیت و مسیر درست از آن را داشته باشید.
فهرست مطالب
بصورت بسیار کلی KPI بازاریابی دیجیتال به ۹ بخش اصلی تقسیم میشود که به صورت زیر است: (شماره اعداد نشان از رتبه آنها نیست و همه مهم هستند)
- Return on Investment (بازگشت سرمایه یا همان ROI)
- Intent to Purchase/Marketing Automation ( ترغیب به خرید و خودکار سازی مارکتینگ)
- SEO/Blogging/Website (بهینه سازی سایت SEO برای موتورهای جستجو، داشتن بلاگ، داشتن سایت)
- Social Media(شبکههای اجتماعی)
- Landing Pages (صفحات فرود یا همان لندینگ پیجها)
- Email Marketing (ایمیل مارکتینگ)
- Lead Generation (ایجاد لید)
- Sales/Strategy (فروش و استراتژی آن)
- Mobile (مناسب سازی برای تلفنهای همراه)
لزوما قرار نیست همه این ۹ مورد اصلی برای همه کسب و کارهایی که قصد حضور در فضای آنلاین را داشته باشند کاربرد داشته باشد.
ممکن است برای مثال یک کسب و کاری فقط بتواند در فضای مجازی فعالیت کند، یا یک کسب و کاری نخواهد ایمیل مارکتینگ انجام دهد. یعنی نیازی به آن ندارد و …
ما وظیفه خود میدانید همه موارد مربوط به دیجیتال مارکینگ را بصورت کامل به شما منتقل کنیم تا شما به عنوان یک عامل و متخصص دیجیتال مارکتینگ انتخاب کنید که میخواهید از کدام روش و ابزار برای رشد کسب و کار خود استفاده کنید.
شاخص کلیدی عملکرد بازاریابی KPI چیست؟
KPI چیست؟
شاخص کلیدی عملکرد یا KPI یکسری اعدام و ارقام و روشهای کلیدی هستند که باعث هدایت بخشهای مختلف شده و آنها را از سردرگمی نجات میدهند.
این KPI ها همگی حاصل سالها تجربه هستند که باعث اثر بخشی بسیاری خواهند شد.
همیشه KPI های مختلف برای تعیین سطح موفقیت و دستیابی به اهداف خاصی مورد استفاده قرار میگیرند.
برای مثال برای پیشبرد اهداف بازاریابی دیجیتال یکسری KPI اصلی وجود دارند که باید به بیشتر آنها برسید. با این کار شما در حوزه دیجیتال یک کسب و کار حرف اول و آخر را خواهید زد.
۱ – نرخ بازگشت سرمایه (ROI)
اولین چیزی که باید حساب کنید و مشخص کنید این است که چقدر کلا هزینه کردید و چقدر برای شما بازگشت سود داشته است.
این اولین و واضحترین KPI بازاریابی دیجیتال است که باید برای آن یک پاسخ کامل داشته باشید.
برای این کار شما برای یک مدت مشخصی ابتدا حساب میکنید که کلا برای بخش دیجیتال کسب و کار مورد نظر چقدر هزینه شده. سپس باید نگاه کنید که در این مدت مشخص چقدر فروش داشتید و یا هزینههای شما بازگشته است.
این KPI صرفا برای کسب و کارهای آنلاینی است که مستقیما با فروش سر و کار دارند.
برای سایتهایی که صرفا رسانه هستند این موضوع متفاوت بوده و نمیتوانید بدین شکل عمل کنید.
شما باید در این مدل تمامی هزینهها ائم از هرینههای تبلیغات و کمپینها، هزینههای تولید محتوا و … را بصورت کامل حساب کنید.
۱ – هزینه در هر میلیون در شاخص کلیدی عملکرد بازاریابی((Cost per Mille (CPM)
قطعا که شما تبلیغات اینترنتی را از گذشته تا به امروز مشاهده کردید.
در تبلیغات سنتی سایتها یک بنر یا هر چیز دیگری را به عنوان تبلیغ درست میکردند و به کاربران نشان میدادند.
منظور اصلی در این KPI این است که شما برای نشان دادن تبلیغ خود به هزار نفر، چقدر هزینه کردید؟
یا بهتر است اینگونه عنوان کنم که برای دیده شدن بنر سایت شما توسط ۱۰۰۰ نفر، شما چقدر هزینه کردید؟
ممکن است شما در یک وب سایت بسیار گران قیمت تبلیغ بنری رفته باشید. برای این بنر شما ۱۰ میلیون تومان هزینه کردید و بنر شما به فرض ۲۰۰۰ بار دیده شده است.
پس یعنی شما برای هر ۱۰۰۰ بازدید ۵ میلیون تومان هزینه کردید.
سوال اینجا پیش میاید، آیا میشد این تعداد بازدید را با هزینه بسیار کمتر هم انجام داد؟
یک دیجیتال مارکتر خبره همیشه باید این مسائل را رصد کند و برای آن یک پاسخ درست و منطقی داشته باشد.
پس CPM هزینه در مقابل نمایش است. اما روشهای دقیقتر و هدایتشده تری هم مانند CPC وجود دارند.
۲ – هزینه به ازای هر کلیک (CPC) در شاخص کلیدی عملکرد بازاریابی(Cost per Click)
شما یک کمپین تبلیغاتی آنلاین را راهاندازی میکنید. از سرویسهای مختلفی هم ممکن است استفاده کنید.
سیستم کمپین شما بدین شکل است که فقط به ازای کلیک توسط سایت تبلیغ کننده پول پرداخت میکنید. حال ممکن است این تبلیغ شما در اینستاگرام باشد، فیسبوک، وب سایتها و …
حال شما باید حساب کنید که برای هر کلیکی که انجام شده شما چقدر هزینه کردید.
برای مثال شما برای ۱۰۰۰ کلیک موثر، ۱۰۰,۰۰۰ تومان هزینه کردید.
این یعنی شما برای هر کلیک ۱۰۰ تومان هزینه کردید.
این عدد را یادداشت کنید و نگه دارید. زیرا بعدا باید حساب کنید که این هزینه که برای کلیک پرداخت کردید، منجر به فروش یا مشتری و … شده است یا نه. یا اگر رسانه دارید، این کلیپ باعث بالا رفتن ترافیک و نگه داشتن بازدیدکننده شما میشود یا نه.
۳ – هزینه به دست آوردن (CTA) در شاخص کلیدی عملکرد بازاریابی (Cost to Acquire)
در اینجا شما باید به خوبی درک کنید که برای هر مشتری ارزشمند چقدر تا به حال هزینه کردید.
این بسیار مهم است که هزینه تبدیل یک بازدیدکننده را به مشتری را درک کنید.
حساب کردن آن به این راحتی نیست، اما اگر به این موضوع عمیق فکر کنید، به نتایج بسیار خوبی خواهید رسید.
بصورت مثال من برای وب سایت خودم در ۳ ماه گذشته ۵ میلیون تومان هزینه کردم و در این ۳ ماه ۵۰ مشتری فعال دارم که این مشتریها برخی موقتی و برخی دائمی هستند.
یعنی من برای هر مشتری ۱۰۰ هزار تومان هزینه کردم. حال سوال اینجا است. چه تعداد از این مشتریها بدون هزینههای آتی همچنان مشتری وفادار هستند و چه تعدادی را باید باز هزینه کرد؟
برای همین است که گفتیم این موضوع کمی سخت و پیچیده است.
۴ – هزینه به ازای هر لید (Cost per Lead)
این KPI برای دیجیتال مارکتینگ و مدیران فروش و البته تمام تیمهای وابسته به آن بسیار زیاد است.
زیرا سر نخ یا همان لیدی که به آنها داده میشود یک شاخص بسیار مهم است.
زمانی که آنها بدانند برای بدست آوردن هر لید چقدر هزینه شده است، یک تصویر سازی ارزشمند از عملکرد سازمان در این بخش ایجاد و مشخص میشود.
زیرا این لیدها هستند که سرمایه اصلی هر کسب و کاری میباشد.
لید چیست؟
لید یا Lead یا به فارسی سرنخ یکی از اصطلاحات بسیار کاربردی در حوزه کسب و کارهای دیجیتال و بین مدیران دیجیتال مارکتینگ بسیار مرسوم میباشد، مربوط به تبلیغات و مدیریت ارتباط با مشتری میباشد.
لید برای افراد و کلا کسانی به کار میرود که با هر طریقی با محصولات و خدمات ما آشنا شده و برای اولین مشاهده یا کسب اطلاع و یا در نهایت خرید به ما مراجعه کردهاند.
این برای ما بسیار مهم است که چه کسانی به ما مراجعه کردند. این سرنخ باید توسط مدیران دیجیتال مارکتینگ به خوبی دیده و گرفته شود تا کسانی که لید شدهاند را جذب خودشان کنند.
شما با روشهای بسیاری میتوانید لید جمعاوری کنید. تبلیغات، صفحات لندینگ و …
مهم این است که کسی که وارد فضای ما شد و یک سرنخ به ما داد را حفظ کرده و آنرا نگه داریم.
این طرز فکر در مدیران دیجیتال مارکتینگ وجود دارد که اگر کسی راجع به محصول یا خدمات ما سوالی کرد، ممکن است قصد خرید داشته باشد و از لید به مشتری تبدیل شود.
پس این موضوع بسیار مهم است که لید را طوری ترغیب کنیم که با ما بماند و مشتری دائمی شود.
به همین دلیل است که مهمترین KPI بازاریابی دیجیتال Lead Generation میباشد. چون مسیر را مشخص میکند که باید برای افراد لید شده چه کار و انرژی صورت بگیرد تا راغب به خرید از ما شوند.
هزینه / تعداد لید = هزینه به ازای هر لید
۵ – هزینه تبدیل لید یا (Cost per Converted Lead)
زمانی که شما هزینهای را برای بدست آوردن لید پرداخت میکنید و CPL آنرا محاسبه میکنید، این به شما میگوید که رابطه بین میزان فروش شما و لیدهایی که بدست آوردید چگونه است.
یعنی شما با بازاریابی که انجام دادید چه تعداد لید بدست آوردید و این تعداد لید شما به چقدر فروش ختم شده است.
همچنین این به شما میگوید که شاید بازاریابی شما به افراد اشتباهی نشان داده شده و لیدهایی که جذب کردید و منجر به خرید نشدهاند، افراد اشتباهی هستند.
هزینه تبدیل لید این گونه است که شما چقدر برای بدست آوردن لیدهایی که منجر به خرید شدهاند هزینه کردید. باقی هزینهها ممکن است یا برای افراد اشتباهی ارسال شده باشد یا نحوه عملکرد سیستم اشتباه باشد.
یعنی شما وقتی به این عدد اختلاف رسیدید، باید توجهتان به خوبی جلب شود که به دنبال این سوال باشید:
چرا هزینه لید با هزینه تبدیل لید اختلاف دارند؟
چه شده که این تعداد لید جذب شده، اما این تعداد خرید صورت گرفته؟
پاسخهای متعددی را خواهید یافت. ممکن هدف شما چیز دیگری باشد، اما طور دیگری رفتار کردید و برای افراد اشتباهی ارسال کردید. یا برای مثال بازار هدف شما افراد دارای گوشی موبایل هستند، اما تبلیغ شما در دسکتاپ نمایش داده شده است و …
به این KPI بسیار دقت کنید، زیرا یک چراغ و فانوس بسیار ارزشمند در تاریکی مطلق بازاریابی شما میباشد.
اگر مسیر را اشتباه کردید، باید استراتژی خود را تغییر دهید.
تعداد لید / تعداد خریدار = عدد حاصله هر چقدر نزدیک به ۱ یا خود ۱ باشد، یعنی شما ۱۰۰% لیدها را به خریدار تبدیل کرده اید.
این عدد هر چقدر بزرگتر باشد، یعنی شما درصد کمتری لید را به فروش تبدیل کردهاید.
مثلا اگر عدد شما ۱۰ شود، یعنی فقط توانستهاید ۱۰% لیدها را به فروش تبدیل کنید.
بدین ترتیب باید ببینید که چرا ۹۰% منجر به خرید نشدهاند. وقتی یک لید بدست میآید، به احتمال بسیار بالا به محصول یا خدمات شما علاقمند است.
۶ – هزینه به ازای هر بازدید (Cost per Visit)
در این KPI که مختص بازدید سایت شما میباشد، مشخص میکند که بصورت واضح، شما برای گرفتن ترافیک فعلی سایتتان چقدر هزینه کردید و در مقابل چقدر بازدید گرفتید.
این هزینه میتواند شامل تبلیغات باشد، شامل روشهای بازاریابی در سوشال مدیا باشد و یا کل هزینههای سئو از تاریخ مشخص تا تاریخ مشخص باشد.
یعنی شما بررسی میکنید از تاریخ A تا تا تاریخ B کلا برای جذب ترافیک چقدر هزینه کردید و در مقابل در این بازه زمانی چقدر بازدید کننده بدست آوردید.
این برای مواردی است که شما نیاز دارید ببینید آیا تبلیغات و کمپینهای شما موثر بوده یا نه. در بسیاری از موارد وب سایتهای خبری یا بلاگی که هدف آنها در ابتدا جذب بازدیدکننده است بسیار مهم میباشد.
هزینه / تعداد بازدید = هزینه هر بازدیدکننده
۷ – درآمد به ازای هر مشتری (Revenue per Customer)
در این KPI شما باید حساب کنید که به ازای هر مشتری چقدر درآمد داشتید.
یعنی شما باید ببینید که از هر مشتری در ابتدای مشتری شدن تا به امروز شما چقدر از وی فروش داشتید.
شاید برای شما کمی سخت و پیچیده به نظر برسد. اما باید بدانید که این موضوع نقش بسیار مهمی برای شما دارد.
ابتدا تعداد مشتریان خود را پیدا کنید.
سپس باید حساب کنید برای هر مشتری از زمان شروع مشتری شدن تا امروز که باید یک تاریخ ثابت باشد، چقدر فروختهاید.
سپس باید بر اساس مدت زمان مشتری بودن آنها و میزان فروش شما یک میانگین بدست بیاورید.
ممکن است یک مشتری در طی ۱ ماه ۱ میلیون تومان خرید کرده باشد و یک مشتری دیگر در طی ۲ ماه ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان خرید کرده باشد.
میانگین مشتری اول ۱ میلیون تومان است. اما میانگین مشتری دوم شما ۷۵۰ هزار تومان میباشد.
باید بر اساس میزان فروش در مدت زمان عضویت هر مشتری یک عددی را بدست بیاورید. این عدد بدست آمده اگر میانگین بدست آمده ۱۰۰% باشد، باید این مشتری را جدا کنید.
سپس مشتریهای دیگر را بررسی کنید.
درصد میانگین تمام مشتریان را یک به یک حساب کنید و در دستهبندیهای جداگانه قرار دهید. باید برای هر گروه از دستهبندیها یک استراتژی مشخص و جداگانهای را داشته باشید که در مقالات بعدی حتما به این موضوع خواهیم پرداخت.
این KPI به شما مسیر را نشان میدهد که در کجا درست عمل کردید و در کجا نادرست. مشتری خوب، مشتری متوسط و ضعیف را شناسایی میکنید.
اگر درصد بالایی مشتری خوب دارید، یعنی روشهای مارکتینگ شما درست عمل کرده و به همین روال ادامه بدهید. فقط آن نقاط قوتی که در مشتریهای خوب خود بدست آوردید را باید سعی کنید حفظ کنید.
در مرحله بعد باید مشتریهای متوسط را با استراتژی جداگانه و درست به مشتری خوب تبدیل کنید.
در مرحله بعدی باید مشتری ضعیف را به مشتری متوسط و بعد آن به مشتری خوب تبدیل کنید.
شما همواره باید مشتریهای خود را پایش کنید و ببینید به ازای هر مشتری چقدر سود کسب کردید.
هدف و استراتژی فروش و بازاریابی شما حول محور این KPI میچرخد.
۸ – فروش به ازای هر بازدید (Sales per Visit)
یکی از اصلیترین ابزارهای دیجیتال مارکتینگ، رسانههای کلیدی مانند وب سایت و شبکههای اجتماعی است.
شما در این KPI محاسبه میکنید که به در بازه زمانی مشخص، مثلا ۱ ماه فروردین تا ۱ اردیبهشت سال ۱۴۰۱، چند بازدید کننده داشتید.
سپس میزان فروشی را که فقط از این طریق بدست آوردهاید را هم حساب میکنید.
سپس این دو را تقسیم میکنید تا متوجه شوید به ازای هر بازدید (نه بازدید کننده) شما چقدر درآمد کسب کردید.
فروش / تعداد بازدید = فروش به ازای هر بازدید
با این KPI متوجه میشوید که روشهای پروموت محصول یا وب سایت چقدر هزینه داشته و شما چقدر از آن هزینه بازدید گرفته و منجر به فروش شما شده است.
بدین ترتیب میتوانید روشهای پروموت محصول و خدمات خود را بررسی کنید که آیا کارساز بوده است یا نه.
اگر کارساز بوده و شما نرخ بسیار مطلوبی را از بازدید و فروش کسب کردید، پس روش شما درست بوده و باید سعی کنید روش را بهتر و عالیتر کنید.
اما اگر این اعداد و ارقام شما نتیجه مطلوبی را نداشته باشد، باید به تمامی روشها و هر آنچه که باعث شده بازدیدکننده از شما خرید نکند را پیدا کنید.
شاید مسیر را درست طراحی نکردید. شاید محتوای مناسب را در اختیار وی قرار ندادهاید و یا بازدیدکننده اشتباهی را روانه سایت کردید که از شما خرید نکرده.
۹ – نرخ ریزش (Churn Rate)
این یک KPI بسیار ارزشمند برای دیجیتال مارکتینگ است. زیرا به شما درک و بینش بسیار بالایی را ارائه میکند.
این KPI برای این است که شما روند ریزش مشتریان خود را پیدا کنید.
این طبیعی است که هر ماه تعدادی مشتری اضافه و کم شوند.
اما این مهم است که تعادل رو به بالایی را داشته باشند. یعنی مشتریان اضافه شده بیشتر از مشتریان ریخته شده در بازه زمانی مشخص باشند.
با محاسبه این KPI میتوانید عمر مشتریان خود را پیدا کنید.
این KPI ممکن است برای یکسری از خدمات دهندهها مناسب باشد و برای برخی هم کاربردی نداشته باشد.
برای مثال یک فروشگاه لوازم التحریر یا کالای تند مصرف باید مشتریانی داشته باشد که مدام از وی خرید کنند. اگر این تعداد مشتری کم شده و خرید هم کم شده باشد، یک جای کار مشکل اساسی دارد.
اما برای مثال یک سایت املاک این KPI اثر چندانی ندارد. زیرا یک مشتری مگر چند بار در سال ملکی را معامله میکند؟
باید به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ بررسی کنید که این KPI برای کسب و کار شما مناسب است یا خیر.
زمانی که نرخ ریزش شما پایین آمد باید شروع به پیدا کردن مشکل و حل مسئله بشوید.
در ابتدا سعی کنید بر حسب نوع کالا و خدماتی که ارائه میدهید مشتریان خود را دسته بندی و پایش کنید.
برای مثال اگر شما یک سایت آموزش کنکور دارید، این بسیار طبیعی است که مشتریهای قدیمی شما شاید ۱ الی ۲ سال با شما باشند و در صورت قبولی دیگر با شما کاری ندارند.
پس نیاز نیست روی این ریزش کار زیادی کنید.
باید بر روی مشتریان جدید کار کنید. اما اگر در بازه زمانی کوتاه این ریزش اتفاق بیفتد، این زنگ خطری برای کسب و کار تحت مدیریت شماست. سریع باید مشکل را پیدا کنید.
در دستهبندیهای خود مناطق جغرافیایی را هم مد نظر قرار دهید.
سعی کنید روی توجه مشتریان خود بیشتر فکر کرده و تلاش کنید.
شاید نتوانستید آنگونه که شایسته است با مشتریان خود ارتباط موثر برقرار کنید.
باید ارتباط با مشتریان خود را به شدت تقویت کنید.
شاید مشتری خاصی نادیده گرفته شده و یا احتیاجات وی در نظر گرفته نشده باشد. مسائل زیادی وجود دارد که ممکن است ریزش اتفاق بیفتد. آنها را پیدا کنید.
۱۰ – بازدید از هر کانال (Visits per Channel)
قطعا شما به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ ابزارها، روشها و کانالهای زیادی را برای پروموت محصولات، خدمات و یا معرفی کسب و کار تحت مدیریت خود بکار میبرید.
این KPI ارزشمند به شدت به شما کمک میکند که تمام کانالهای مورد استفاده خود را پایش کنید و ببینید از کدام کانال بیشتر بازدید دریافت کردهاید.
تعداد کانالهای خود را رتبه بندی کنید.
- عالی
- خوب
- متوسط
- ضعیف
یا هر رتبه بندی که مناسب میدانید.
- خیلی عالی
- عالی
- خیلیخوب
- خوب
- متوسط
- ضعیف
- بسیار ضعیف
یا عدد و …
با این رتبهبندی متوجه میشوید که کدام کانال شما موفق بوده و در حفظ جایگاه آن باید تلاش مستمر داشته باشید.
درکانالهای ضعیفتر باید تلاش خود را انجام دهید تا به رتبههای بالاتر برسند.
یا اینکه تصمیم بگیرید کانال یا کانالهای ضعیف خود را حذف کرده و انرژی و هزینهای که صرف آنها میکردید را برای بهبود کانالهای ضعیف دیگر کنید تا به استاندارد بالای سازمان شما برسند.
این پایش را باید در مدت زمانها مشخص و با بازههای یکسان انجام دهید.
در پایشها خود باید عوامل زیادی را در نظر بگیرید که ممکن است در بازاریابی شما تاثیر منفی بگذارند و کاری از شما در آن زمینه بر نمیآمده است. برای مثال اگر فروش بخاری شما در فصل تابستان افت کند، این طبیعی است. شما باید فروش کل زمستان امسال را با کل زمستان سال قبل مقایسه کنید و عوامل بسیاری را باعث سهولت عرضه شده است را نیز لحاظ کنید.
۱۱- نرخ تبدیل در هر کانال بازاریابی (Conversions per Channel)
بعد از پایش و رتبهبندی بازدید های هر کانال، این بار نوبت این است که نرخ تبدیل هر کدام از آنها را بدست بیاورید.
باید ببینید که بر اساس تعداد بازدیدی که در بازه مشخص بدست آوردهاید، چه تعدادی منجر به فروش و تبدیل وضعیت شدهاند.
شاید منظور و سیاست سازمان شما فروش نباشد و فقط نیاز دارید تا مخاطب دائمی داشته باشید.
در این موضوع شما میتوانید کلمه فروش را با هدف اصلی سازمان خود جایگزین کنید.
در این پایش به اطلاعات جالب و خوبی میرسید.
برای مثال ممکن است یک کانال شما ترافیک بازدید بسیار بالایی داشته باشد، اما لید بسیار ضعیفی دارد و لیدها به وضعیت فروش تبدیل نمیشوند.
به نظر من در این وضعیت شما یک محل اطلاع رسانی و آموزش بسیار خوبی را طراحی کردهاید که شما را فقط در این جنبه میشناسند.
در این وضعیت باید برای تبدیل کردن بازدیدها به لید و تبدیل به فروش اقداماتی را طراحی و اجرا کنید.
گاهی اوقات هم شما شاهد بازدید کمی هستید، اما همین بازدیدهای کم فروش بالایی دارند و خوب تبدیل میشوند.
در این حالت باید الگوی اصلی را از این کانال استخراج کنید و ببینید که چه شده که لید و بازدید بسیار ضعیف است، اما فروش عالی است.
قسمت فروش را برای سایر کانالها استفاده کنید و قسمتها ضعیف را بر اساس الگوی کانالهای قوی که لید بالایی دارند طراحی و اجرا کنید.
منظور ما این است که از هر کانالی که بازدید بالایی دارد، علت آنرا خارج کنید. کانالی که نرخ تبدیل بالایی دارد هم استخراج کنید.
حال تمام ویژگیهای مثبت را برای همه اجرا کنید. منظور ما جزئیات نیست، منظور ما شناخت حداکثری از علت موفق بودن کانال بازاریابی است.
برای مثال اگر در کانال بازاریابی سوشال مدیا، کلیپهای ۱ دقیقهای خیلی خوب عمل کرده، شما نباید در تمام سوشال مدیاها و یا سایت کلیپ یک دقیقهای قرار دهید. ماهیت مدیایی که در آن کلیپ ۱ دقیقهای موفق بوده است همین است. یعنی شما راهش را پیدا کردید.
از این موضوع باید درس بگیرید و آنرا برای کانالهای دیگر اجرا کنید.
مثلا باید بدانید که مخاطبان وب سایت چه نوع محتوایی را دوست دارند. یا برای تبلیغات محیطی باید ۵WH را به کار ببرید.
Who – What – Where -Why – How
این نکته را یادتان باشد که KPIهای تبدیلی ارزش بسیار بالاتری دارند.
یهنی نرخ تبدیل بازدید از نرخ بازدید بسیار با ارزشتر است. زیرا ما را به هدف نهایی خواهد رساند.
اگر یک کانالی بسیار قوی مخاطب داشته باشد و بازدید بسیار بالایی داشته باشد، اما لید بسیار کم و بی کیفیت داشته باشد، قطعا تبدیل به فروش نمیشوند.
اما اگر کانالی بازدید کمی داشته باشد، اما لید با کیفیتی ارائه کند، قطعا نرخ تبدیل بالاتری را به همراه خواهد داشت.
۲ – ترغیب به خرید و خودکار سازی مارکتینگ
۱۲ – ردیابی سوابق خرید مشتریان (Purchase History)
همه شرکتها و سازمانها تمامی سوابق فروش خود را نگهداری کرده و در زمانهای مشخص از آنها گزارشات فروش متعددی را استخراج کرده و تصمیمگیریهای نهایی را با آن انجام میدهند.
در مدیریت دیجیتال مارکتینگ امروزه که فروش آنلاین در بسیاری از حوزهها از فروش سنتی پیشی گرفته است، باید شما هم برای فروش سازمان خود در بستر دیجیتال تاریخچه فروش داشته باشید.
باید برای تک تک مشتریان خود سوابق فروش را نگهداری کرده و به موقع به آنها سر بزنید.
این KPI با ارزش دیجیتال مارکتینگ به شدت میتواند به شما کمک کند تا به راحتی متوجه مسیر خرید اشخاص شده و بتوانید پیشنهادهای شخصی بهتری به وی ارائه کنید.
برای مثال اگر وارد سایت فروشگاههای بزرگ دنیا بشوید، اگر مدتی از محصولات آن سایتها بازدید کنید، ردپای شما در قالب فایلهای کوکی در مرورگر ذخیره میشود.
سری بعد که به آن سایتها مراجعه کنید، متوجه میشوید که سایت مورد نظر تقریبا سلیقه و علاقمندیهای شما را میداند و میتواند بهتر شما را به خرید کالاهای خاص ترغیب کند.
یا بسیاری از اپلیکیشنهای موبایل هم به همین شکل هستند. اگر شما خریدتان در آنها کم شود، بر اساس سابقه و تاریخچه خریدتان، کدهای تخفیف یا پیشنهادهایی میدهند که دوست دارید داشته باشید.
اگر سوابق و تاریخچه خرید مشتری را داشته باشید، به راحتی میتوانید فرکاسهای خرید وی را بدست بیاورید و از آنها استفاده کنید.
اینجاست که جای هوش مصنوعی در دیجیتال مارکتینگ خالی است. البته در دنیای بیرون و در سازمانهای بسیار بزرگ وجود دارد، شما هم باید سعی کنید در این بخش از هوش مصنوعی استفاده کنید.
۱۳ – نرخ رها کردن سبد خرید (Cart Abandonment Rate)
این کاملا طبیعی به نظر میرسد که همه سفارشهای خرید به پرداخت نهایی منجر نشود. نه تنها در ایران، بلکه در تمام کشورهای دنیا این امر بسیار مرسوم بوده و برای اندازهگیری آن هم یک KPI بسیار مهم لحاظ شده است.
شما باید نرخ رها شدن سبدهای خرید را به دست بیاورید. چند درصد از خریدها با سبد خرید بدون پرداخت رها شده است.
در ابتدا باید ۲ کار اساسی را انجام دهید.
۱ اینکه مشتری را فالو آپ کنید.
۲ اینکه علت را جویا شوید.
عوامل زیادی باعث میشود که یک سبد خرید پر بدون پرداخت رها شود. ما بر حسب تجربه چندتا از این عوامل را خدمت شما بازگو میکنیم.
اولین و مهمترین عاملی که باعث رها شدن سبد خرید میشود، سیستم رمز پویای بانکداری ایران است. (به نقل از استاد گرانقدر آقای عادل طالبی).
شاید سیستم رمز پویا مزایای امنیتی بسیار بالایی داشته باشد، اما چون این سیستم در ابتدای راه بوده و مشکلات زیادی دارد، بسیاری از افراد ممکن است موفق به گرفتن کد نشوند و یا اینکه بانک آنها نتواند امکان پرداخت را در آن ساعت خاص فراهم کند.
یا اینکه مشتری احساس میکند که اگر پرداخت کند، چطور میتواند اطمینان حاصل کند که واقعا پشت فروشگاه کسی هست که این را ببیند. شاید باور نکنید، اما این موضوع بسیار جدی است.
بیشتر برای فروشگاههای تازه کار و شناخته نشده این موضوع وجود دارد.
پیشنهاد ما برای رفع این مشکلات فالو آپ کردن مشتریان رها شده است.
باید سیستمی داشته باشید که بتوانید مشتری را در هر مرحلهای که هست ردگیری کنید. باید مثل یک رادار هوشمند همه را ره گیری کنید و در موقع مناسب فورا وارد میدان بشوید.
کسانی که سبد را رها کردند، با آنها تماس بگیرید و به اطلاعشان برسانید که سبد آنها پر است ولی پرداختی صورت نگرفته است.
این کار شما ۳ مزیت بزرگ دارد. ۱ اینکه مشتری را ترغیب کردید تا پرداخت کند. ۲ اینکه به مشتری این اطمینان را دادید که یک نفر هست که سفارشها را میبیند و ارسال میکند.
۳ اینکه شما نزد مشتری محبوبیت پیدا کرده و حس میکند برایشان با ارزش هستید.
در اینجا شما باید بررسی کنید که چه اتفاقی میافتد که سبد رها میشود؟
فرآیندها و مسیرها را بررسی کنید، روشها را اصلاح و ساده و کوتاه کنید.
اطمینان خاطر بدهید.
و اینکه برای مشتریانی که سبد رها میکنند، یک لاین اضافی باز کنید و هر از چند گاهی با آنها از روشهایی مثل ایمیل ایمیل و پیامک ارتباط برقرار کنید و جویای حضورشان شوید، پیشنهادهای خوب بهشان بدهید و آنها را به مشتری محبوب خود تبدیل کنید.
۳ – بهینه سازی سایت SEO، بلاگ، سایت
یکی از جذابیتهای دیجیتال مارکتینگ سئو است.
سئو به فرآیندی گفته میشود که در آن مسئول سئو باید سایت را طوری بهینه سازی کند که در موتورهای جستجو دیده شده و در نتایج بالاتر و بهتری دیده شود.
شاید پیش خود بپرسید که با تبلیغات گوگل ادوردز هم میتوان به این رسید.
این پاسخ مانند مثال ماهی و ماهیگیری است. اگر کسی که گرسنه است، به جای اینکه به او ماهی بدهید، ماهیگیری به او بیاموزید.
وقتی که یک سایت برای سئو آماده نباشد، باید برای همیشه به سرویسهای جستجو گری همچون گوگل مدام پول پرداخت کند که در نتایج بالا دیده شود.
از طرفی کاربران جدید به این سطح از درک رسیدهاند که کنار نتیجهها بالای گوگل را نگاه میکنند و به کلمه ADS دقت میکنند. وجود این تبلیغ یعنی که نباید به این پیج مانند نتایج ارگانیک اعتماد کرد.
شاید این درست نباشد، اما چیزی که فعلا هست این است. در ثانی شما زمانی که سایت سازمان را برای کلمات مورد نظر سئو کنید، برای همیشه با هزینههای بسیار کم در صدر جدول SERP یا صفحه نتایج جستجوی گوگل هستید.
گوگل الگوریتمهای بسیاری دارد که در نتیجه بهترین و با کیفیتترین نتایج را به مخاطب نشان میدهد. بر همین اساس بازدیدکنندگان گوگل به آن اعتماد میکنند، چون کنکور سخت گوگل را پشت سر گذاشتهاند و با بقیه صفحات فرق دارند.
یکی از مهمترین و بزرگترین KPI های دیجیتال مارکتینگ سئو است.
در این KPI بصورت ساده شما باید ببینید که از گوگل و موتورهای دیگر جستجو چه میزان ترافیک ارگانیک دارید. همین طور باید با ابزارهای مهمی مثل گوگل آنالیتیکس، گوگل سرچ کنسول و ابزارهای آنالیز دیگر، جایگاه کلمات کلیدی و صفحات خود را از بین میلیونها نتیجه پیدا کنید و سعی کنید تا با تحلیل و بررسی رقبا، جایگاه بهتری را کسب کنید.
خوشبختانه تمام کسب و کارهای دنیا به سمت آنلاین شدن پیش رفته است. پس سئو در دیجیتال مارکتینگ بسیار مهم است و نیاید از کنار آن گذر کرد.
یادتان باشد که اگر در بازاریابی دیجیتال خود از سئو غافل هستید، بازار را باختهاید.
خوب ما چطور باید بفهمیم این KPI ما درست کار میکند یا نه؟
۱۴ – سرچهای ارگانیک (Organic Searches)
بر هر دیجیتال مارکتری واجب است که ابزار گوگل آنالیتیکس و سرچ کنسول را خوب بشناسد و استفاده کند.
مهمترین دیتاهایی که از این دو میتوانید بدست بیاورید ترافیک سرچ ارگانیک است.
در این دیتای بدست آمده شما میتوانید به راحتی ببینید که با توجه به کمپینهایی که اجرا کردید و کلمات کلیدی مرتبط چه تعداد ورودی به سایت شما وارد میشود. بدین ترتیب شما میتوانید به راحتی KPI های مربوط به بازدید سایت را بدست بیاورید.
زمانی که روی کلمات کلیدی هدف خود بصورت کامل کار میکنید، به راحتی میتوانید ببیند که چند درصد از ترافیک سرچ ارگانیک شما در نهایت به لید و مشتری تبدیل میشوند.
هیچ گاه گوگل و امثال آن به شما نمیگویند که چگونه باید کار کنید تا نتیجه بهتری در SERP بدست بیاورید و ترافیک دریافت کنید. تنها چیزی که گوگل صراحتا به ما میگوید این است که باید محتوای با کیفیت و یونیک ایجاد کنید که باعث درک عمیق مخاطبان شما باشد.
۱۵ – رتبه بندی موتورهای جستجو (Search Engine Ranking)
موتورهای جستجو برای تمام صفحات شما یک رتبه در نظر میگیرند.
هر صفحهای بر اساس کلمات کلیدی هدف یک رتبهای در نظر میگیرند که به آن Page Authority یا پیج اتوریتی گفته میشود.
سایتهایی که بتوانند با قدرت روی کلمات کلیدی صفحات خود کار کنند، صفحه مورد نظر آنها در نتیجه بسیار بهتری قرار میگیرد که در مقالات مربوط به سئو بصورت کامل در این باره صحبت میکنیم.
زمانی که صفحات یک سایت بتوانند تمام آیتمهای گوگل را پاس کنند و رتبه بالایی بگیرند، این رتبه به کل سایت هم منتقل میشود که به آن Domain Authority گفته میشود که البته فاکتورهای زیادی برای این دامین اتوریتی وجود دارد که در آموزش سئو بصورت کامل در این باره صحبت میکنیم.
زمانی که کلمات کلیدی هدف شما در صفحات بالا قرار بگیرند، ترافیک ارگانیک شما بالا رفته و بعد از آن لید و فروش بالایی هم خواهید داشت که برای آن هزینه زیادی را انجام ندادین.
۱۶ – بازدید/بازدیدکنندگان سایت منحصر به فرد (Unique Site Visits/Visitors)
این KPI سعی میکند به شما بگوید که چه تعداد بازدیدکننده منحصر به فرد دریافت کردید. این ترافیک بازدید کننده از طرق مختلف راهی سایت شما میشود.
ترافیک ارگانیک سرچ، ارجاع کنندهها، بک لینک، رپورتاژ، کمپینهای تبلیغاتی و سوشال مدیا.
این KPI نشان میدهد که بازدید کننده مورد نظر شما چقدر توانسته برای فروش شما موثر باشد.
۱۷ – بازگشت بازدید از سایت (Return Visits to Site)
این KPI زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که شما بازدیدکنندهای داشته باشید که به سایت شما برای دفعات بازگردد.
یعنی شما محتوای خوبی داشتید و بازدیدکننده آنرا مطالعه کرده و برای دفعات بعد بنا به دلایلی دوباره بصورت مستقیم وارد سایت شما میشود.
یکی از بهترین دلایل این است که بصورت منظم محتوای یونیک و تاثیر گذار در سایت تولید کنید تا مخاطب احساس کند از بودن در سایت شما اطلاعات بسیار زیادی را دریافت خواهد کرد و بعد از مدتی مطلب جدیدتری هم هست که به دردش بخورد. پس به سایت شما باز میگردد.
شما باید این افراد را شناسایی کرده و سعی کنید تا برای آنها برنامههای ویژهای داشته باشید تا بتوانید روی خرید و شناخت شما بیشتر کار کنید.
این KPI برای لیدهای واجد شرایط یا MQL هستند که هر چقدر بیشتر از سایت شما بازدید کنند، بیشتر اعتماد خواهند کرد.
اعتماد بیشتر مساوی است با اعتبار و خرید بیشتر.
۱۸ – زمان صرف شده در سایت (Time Spent on Site)
یکی از اصلیترین KPI هایی که باید مورد توجه قرار بگیرد، مدت زمانی است که یک بازدیدکننده در سایت شما سپری میکند.
چرا این موضوع مهم است؟ چون گوگل زمانی که احساس کند شما زمان بیشتری را برای یک بازدید کننده ایجاد کردید، به هدف اصلی خودش میرسد.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، کسانی که در گوگل و موتورهای جستجو سرچ میکنند، یک مشتری هستند.
گوگل به عنوان فروشنده نتایج جستجو برای رقابت در بازار موتورهای جستجو راهی ندارد جز اینکه نتایج سرچی را ارائه کند که برای جستجوگر بهترین باشد.
ما در آموزش سئو تمام الگوریتمهای گوگل را بصورت کامل به شما آموزش میدهیم.
اما به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ باید این را بدانید که فاکتورهای زیادی برای کیفیت و خوب بودن نتیجه جستجو برای گوگل اهمیت دارد که یکی از آنها همین زمان سپری شده در سایت است.
گوگل بررسی میکند که هر صفحهای بتواند مدت زمان بیشتری را برای یک بازدید به خودش اختصاص دهد، میتواند یک محتوای خوب باشد که توانسته زمان بیشتری را بگیرد.
پس برای این KPI باید از ابزار گوگل آنالیتیکس استفاده کنید و مدت زمان حضور را که در Session ها به آن پرداخته میشود را در بازههای زمانی مشخص بررسی کنید.
اگر این میزان کم است، من به شما آموزش خواهم داد که چطور باید بازدیدکننده را در سایت نگه دارید.
۱۹ – صفحات محبوب و مسیرهای ناوبری (Popular Pages and Navigation Paths)
این یک آرزوی بزرگ است که مدیران دیجیتال مارکتینگ بتوانند فکر بازدیدکنندگان سایت و شبکههای اجتماعی را بخوانند.
مدیران دوست دارند بدانند که در ذهن مشتریان و مخاطبان شان چه میگذرد.
از این روی این KPI مورد استفاده قرار میگیرد.
شما هر چقدر بیشتر بتوانید با بازدیدکنندگان تعامل برقرار کنید، برای شما بهتر است.
وقتی بتوانید مسیر حرکت مخاطبان را بدانید، به راحتی میتوانید در این مسیر بازدید کننده را از یک بازدید و لید به یک مشتری تبدیل کنید.
فقط کافی است مسیر حرکت وی را بدانید و یا اینکه خودتان برای وی یک مسیر ایجاد کنید و بتوانید از محبوبیت یکسری صفحات خود استفاده کرده و با آنها مسیر حرکت بعدی بازدید کننده را بسازید و در نهایت خرید را نهایی کنند.
همیشه باید سعی کنید مسیر صفحات محبوب را رصد کنید، ببینید که وقتی کسی وارد یک مسیر میشود، تا انتها چه چیزی در انتظار وی است.
همیشه باید مراقب باشید تا مخاطب رها نشده یا به مسیر بسته برخورد نکند.
۲۰ – ترافیک مستقیم (Direct Traffic)
ترافیک مستقیم یک KPI اصلی بوده و در تمام شرکتهایی که سایت دارند باید همیشه مورد ارزیابی قرار بگیرد.
ترافیک مستقیم یعنی بازدیدکننده از جایی وارد سایت شما نشود. خودش مستقیم یا آدرس یا تایپ کند و یا اینکه از طریق بوک مارک وارد شود.
برای مشاهده و بررسی این KPI به راحتی میتوانید از ابزارهای آنالیز مانند گوگل آنالیتیکس استفاده کنید و دایرکت ترافیک را در بازهها زمانی مشاهده کنید.
زمانی که کسی بصورت مستقیم سایت شما را باز میکند، ۲ علت بزرگ دارد.
علت اول این است که شما سایتی هستید که مدام به آن نیاز دارد. مانند سایتها و پورتالهای دانشگاهی و یا اداری.
علت دوم و مهم آن هم این است که شما بسیار برای وی محبوب هستید.
برای این دسته از افراد باید و حتما برنامههایی داشته باشید تا بتوانید همچنان آنها را برای خود داشته باشید.
آمار بالا و رشد این بخش یعنی شما در برندینگ توانستهاید خوب عمل کنید و فعالیت تجاری یا خدماتی شما مورد توجه قرار گرفته است.
به زبان ساده، اگر کسی مستقیم سایت شما را باز میکند، یعنی شما را خوب میشناسد.
یک نکته: برای ارزیابی ترافیک مستیقم یک عامل را باید در ایران به آمار ترافیک مستقیم گوگل آنالیتیکس خود اضافه کنید.
درصد بسیار بسیار بالایی از مردم ، زمانی که میخواهند سایت شما را باز کنند، نام شما را در سرچ گوگل می زنند و از طریق SERP وارد میشوند.
این به معنی آمار سرچ و ورودی از سرچ نیست.
باید ورودیهای سرچ ارگانیک کلمه اصلی دامنه خود را به ترافیک مستقیم اضافه کنید و آنرا در سرچ به حساب نیاورید.
برای مثال شاید کسی ننویسید: bahraminezhad.ir . یا www.bahraminezhad.ir.
بسیاری از مردم اسم دامنه را مستقیم توی گوگل تایپ میکنند.
۲۱ – ترافیک ارجاعی (Referral Traffic)
این KPI هم باید برای مدیران دیجیتال مارکتینگی که سایت دارند بسیار مورد توجه قرار بگیرد.
زیرا در این جا ما ترافیکی که از جاهای دیگر به سایت شده را بررسی میکنیم.
این به شما کمک میکند تا ببینید از کدام صفحات به صفحات شما وارد شدهاند.
این موضوع زمانی خودش را نشان میدهد که تبلیغات کرده باشید.
به این ترتیب به راحتی متوجه میشوید که در بازه زمانی مشخص و تعیینشده چه تعداد بازدید به صفحه مورد نظر شما وارد شده است.
در A/B تستهایی که از کمپینها میگیرید، این عدد بسیار برای شما حیاتی و حائز اهمیت است.
اگر ترافیک ارجاعی شما از آن صفحه مورد نظر قابل قبول باشد، مسیر شما درست است. اگر نه باید یا بر روی محتوای خود کار کنید و یا آن صفحه ارجاع دهنده که در آن تبلیغ کردهاید را بررسی کنید که چرا ارجاع کمی داشته. در نهایت با بررسیها باید در ادامه همکاری با آن صفحه تصمیم گیری کنید.
بسیاری از مدیران دیجیتال مارکتینگ سعی میکنند مقصد این کمپینها و ارجاعات از صفحات دیگر را به لندیگپیج خود هدایت کنند که هم راحتتر بتوانند آنها را اندازهگیری کنند و هم اینکه بتوانند لید بسیار با کیفیتی از آنها بسازند.
۲۲ – نرخ پرش سایت (Bounce Rate)
نرخ پرش در سایت یکی از اصلیترین KPI ها در دیجیتال مارکتینگ است.
نرخ پرش در KPI های دیگر هم هست. ما در اینجا پرش مخاطبان سایت را حساب میکنیم.
نرخ پرش سایت که در گوگل آنالیتیکس به راحتی قابل مشاهده است به شما و البته گوگل میگوید که کسی که وارد سایت میشود، چقدر بعد سایت شما را میبندد.
وقتی گوگل یک نتیجهای را به مخاطب نشان بدهد و مخاطب چند ثانیه بعد صفحه شما را ببندد، یعنی محتوا مناسب وی نبوده است. گوگل هم به محتوای شما امتیاز منفی داده و سعی میکند شما را کمتر نشان دهد.
اما علت این پرش چیست؟ شما به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ باید این را بررسی کنید.
آیتمهای زیادی است که باید بررسی کنید.
- سرعت سرور و سایت
- زیبایی،قابل فهم بودن، عدم پراکندگی، و مشخص بودن محتوا در قالب سایت
- محتوای شما مفهوم و خواست کاربر را در همان پاراگراف اول و آخر می رساند یا نه
- شلوغ نبودن صفحه
این عوامل اصلی هستند. زمانی که یک مخاطب به هر دلیلی سایت شما را باز میکند، به دنبال چیزی است که اگر در چند ثانیه اول به آن نرسد، قطعا از سایت شما میپرد.
این پرشها هر چقدر بیشتر باشند، عدد بانس ریت شما بالاتر و چقدر کمتر باشند، بانس ریت شما کمتر میشود.
شما باید به دنبال بانس ریت کمتر باشید.
باید کاری کنید که مخاطب در همان پاراگراف اول و آخر متوجه شود آن چیزی که شما نوشتهاید را در کل مقاله میتواند داشته باشد یا نه.
پیشنهاد من به شما این است که ۲ کار انجام دهید.
اول اینکه اصول محتوا نویسی را رعایت کنید.
دوم اینکه از یک ایندکس محتوا و تیترها در اول مقاله قرار دهید. بدین ترتیب مخاطب شما اول متوجه میشود که محتوای شما برای وی غنی است یا خیر.
به طور کلی اگر بازدیدکنندگان مدت زمان کمی را در سایت سپری کنند و زود از سایت خارج شوند، این موضوع باید مورد بررسی قرار بگیرد.
۲۳ – بازدیدکنندگان جدید در مقابل بازگشت (New Visitors vs. Returning)
این KPI بسیار مهم برای این است که شما نرخ بازدید را بدست بیاورید. سپس نرخ بازگشت را هم در گوگل آنالیتیکس مشاهده کنید.
هر چقدر درصد بازگشت بیشتر شود، یعنی شما درست عمل کرده و باید ادامه دهید.
اما اگر بازگشتی در کار نیست و فقط اکثر بازدیدها یکبار انجام میشود، باید روی جایزههای بازگشتی خود بیشتر کار کنید.
تعریف من از جایزههای بازگشتی این است که شما باید کاری کنید که بازدیدکننده دوست داشته باشد دوباره به هر دلیلی به سایت شما برگردد. شما باید جایزههای بسیار خوب و مفیدی را برای وی در نظر بگیرد که دوباره دوست داشته باشد برگردد.
۲۴ – کل تبدیل (Total Conversions)
در این KPI شما تمام اعداد ورودی را از کانالهای مختلف با هم جمع میکنید.
سرچ ارگانیک، ورود مستقیم و سوشال مدیا و هر راهی که به سایت شما ختم شده.
این عدد را بر تعداد مشتری و فروش خود تقسیم کنید.
هر چقدر مشتری و فروش شما به این عدد نزدیک شود، شما به ایده آل خود رسیدهاید.
اما اگر نرخ فروش شما با نرخ ورود نسبت بسیار پایینی داشته باشد، شما در مرحله جذب مخاطب خوب عمل کردهاید، اما نتوانستید آنها را به لید و فروش تبدیل کنید. باید در این بخش طوری عمل کنید که بازدید کننده را قانع کنید از شما بخرد.
زیرا کسی که وارد سایت شما شده، حتما به دنبال رفع نیاز خود بوده است که شما نتوانستید وی را قانع کنید که شما میتوانید نیاز وی را تامین کنید. یا اطمینان به شما وجود ندارد.
این استراتژی شما میتوانید در بازه ۱ ماهه باشد تا کمک کند ورودی و خروجیها را مشخص کنید.
در هر کجا اگر تبدیل کل به مشکل برخورده باشد سریع برای آن برنامه ریزی کنید.
قطعا جاهایی هست که نیاز به بهینه سازی دارد.
۲۵- تعداد کلمات کلیدی منحصر به فرد که باعث افزایش ترافیک می شود (Number of Unique Keywords that Drive Traffic)
در این KPI شما با کل کلمات کلیدی پولساز سازمان سروکار دارید.
منظور ما همه کلمات کلیدی نمیشود.
زیرا ممکن است یک سایت برای بخش بلاگ خود، صرفا جهت آموزش، یادگیری یا راهنمایی انواع و اقسام کلمات کلیدی را داشته باشد.
شما باید روی کلمات کلیدی مهم خود دقت کنید.
تمام وب سایتها با رتبه بندی کلمات کلیدی خود در SERP سر و کار دارند.
امروزه تمام وب سایتها بر اساس کلمات کلیدی مهمی که دارند، فروش خود را انجام میدهند.
هر صنعتی برای کسب و کار خودش یکسری کلمات کلیدی بسیار مهمی را دارند که باید بر اساس جایگاه این کلمات در SERP فروش بالایی داشته باشند.
در این KPI باید جایگاه کلمات کلیدی خود را پیدا کرده و فروش را بر اساس همین کلمات بسنجید.
اگر ورودی و فروش کلمات کلیدی شما خوب هستند، باید روی آنها بصورت مداوم کار کنید تا جایگاه را از دست ندهید.
اگر یکسری کلمات کلیدی شما پایین هستند، باید طوری روی آنها مجموعهای از فعالیتها را انجام دهید که به حد بالایی که انتظار دارید رسیده و فروش خوبی داشته باشند.
زمانی که رتبه کلمات کلیدی خود را بررسی نکنید، هرگز نخواهید فهمید که در کجای بازار قرار دارید و استراتژی لازم را برای آنها نخواهید داشت.
این رتبه کلمات کلیدی است که به شما کمک میکند تا کارهای لازم را برای آنها انجام دهید.
۲۶- نرخ تبدیل به ازای هر کلمه کلیدی (Conversion Rate per Keyword)
در اینجا یکی از مهمترین KPI ها وجود دارد.
شما باید لیستی کامل از تمام کلمات کلیدی مهم و غیر مهم خود را داشته باشید.
به ازای هر کلمه کلیدی باید ورودیهای آنرا شناسایی کرده و بصورت دقیق لید آنها را پیدا کنید.
این لیدها هر کدام باید آنقدر با کیفیت باشند که در نهایت بتوانند بالاترین فروش را داشته باشند.
در اینجا شما باید بر اساس کلمات کلیدی، نرخ تبدیل از بازدید به لید و از لید به فروش را دقیق حساب کنید.
اگر به کلمه کلیدی برخورد کردید که برگشت خوبی ندارد، ۲ حالت به وجود میآید.
حالت اول این است که کلمه کلیدی شما نسبت به صنعت و بازار شما اهمیتی ندارد و دارای رقابت فروشی نیست. برای مثال شما در بازار دارو فعالیت میکنید و یک کلمه کلیدی مربوط به مشتری مداری دارید که چندان بودن و نبودنش اهمیتی ندارد.
اما حالت دوم این است که کلمه کلیدی شما در صنعتی که هستید، دارای رقابت بوده و برای آن بازاری تعریف شده است.
بدین ترتیب باید روی آن کلمه کلیدی کار شود تا نتیجه لازم صورت بگیرد.
باید نرخ تبدیل این کلمه کلیدی صنعت خود را حساب کنید و انرژی خود را روی کلمات کلیدی دیگر نگذارید.
۲۷ – افزایش رتبه کلمات کلیدی هدف (Rank Increase of Target Keywords)
این KPI به شما میگوید که روند رشد کلمات کلیدی هدف خود را باید داشته باشید. این نمودار و روند رشد میتواند به شما کمک کند تا متوجه باشید که مسیر را درست طی کردهاید یا نه و اینکه با دیدن رشد مثبت، انرژی بسیار خوبی را هم خواهید داشت.
۲۸ – بک لینکهای ناخواسته یا لینک ورودی (Inbound Link)
شاید گفتن بک لینک در این قسمت درست به نظر نرسد. اما زمانی که شما یک محتوای بسیار خوبی را تولید کرده باشید، افراد دیگر مقالات و نوشتههای خود را به شما لینک میدهند.
این میتواند در استراتژی لینک ورودی شما بسیار موثر باشد.
باید بک لینکهایی را که خودتان ایجاد نکردهاید را بررسی کنید و روند رشد آنها را ببینید.
اگر لینکهای ورودی شما زیاد شوند، یعنی محتوای شما بسیار جلب توجه کرده و از نظر واژگان بسیار غنی میباشد.
اما اگر مقالهای نوشتید که زیاد لینک نگرفتید باید روی این محتواها کار کنید.
البته این را هم باید گفت که لزوما همه افراد نباید به شما لینک بدهند.
زمانی میتوانید این KPI را داشته باشید که سایت شما اینباند لینکهای دیگری داشته و سایت شناخته شده باشد.
۴ – شبکههای اجتماعی
بازاریابی در رسانههای اجتماعی یا همان سوشال مدیا بسیار داغ است.
بزرگی این بازار به اندازه کل مردم دنیا است.
شما به عنوان یک مدیر دیجیتال مارکتینگ باید به فضای مجازی توجه بسیاری داشته باشید.
چه شرکتها و افرادی که با همین فضای مجازی و رسانهها به سطوح بسیار بالا رسیدهاند.
اگر شبکههای اجتماعی را خوب بشناسید، یک ابزار بسیار قدرتمند، پولساز و ارزان و در برخی اوقات رایگان در اختیار شما است.
شما میتوانید کمپینهای خود را در این شبکهها ایجاد کرده و مردم را ترغیب کنید که به صورت رایگان به شما توجه بیشتری کنند.
شما میتوانید از طریق همین سوشال مدیا، سیگنالها خوبی بگیرید و آنها را به سایت خود هدایت کرده و لید جمع کنید.
لید را هم میتوانید به فروش تبدیل کنید.
۲۹ – لایکها (Likes)
لایک اولین بار توسط فیسبوک ارائه شده که توسط آن کاربران میتوانستند در تعامل با پستهای ارسالی، به شما بگویند که از پست خوششان آمد یا نه.
بعد آن شبکههای اجتماعی دیگری هم به این سمت حرکت کردند که معروفترین آن اینستاگرام است.
اگر چه که لایکهای سوشال مدیا هرگز قابل تبدیل به لید و فروش و … نمیشوند، اما میتوانند به شما نشان دهند که راهتان درست است یا نه.
شما با لایکها میتوانید میزان محبوبیت خود را بسنجید.
امروزه بدین شکل شده است که هر چقدر یک پست بتواند در دقایق اولیه خود لایک بالایی بگیرد، یعنی تعامل آن با مخاطب بالا بوده و شانس بیشتر دیده شدن به آن داده میشود.
هر چقدر که شما تعامل بیشتری داشته باشید، نیازی نیست برای بیشتر دیده شدن هزینه کنید.
۳۰ – منشنها (Mentions)
منشها کاربردهای زیادی دارند. زمانی که یک کاربر یک کاربر دیگر را منش میکند، علاوه بر این نامی از وی برده است، توجه وی را به آن پست و پیج شما هم جلب میکند.
خیلی اوقات برای پیجهای بیزینسی مردم برای گفتن حرفها زیادی در مورد شما از منش استفاده میکنند.
منش به آنها کمک میکند که شکایتشان از شما را زودتر ببینید.
در صفحات خود منشها را سریع ردگیری کنید و به آنها حتما پاسخ دهید.
البته بسیاری از مردم در زمان بردن نام شما از منش استفاده نمیکنند که ردگیری آن فقط با سرویسهای سوشال لیسنینگ امکان پذیر است که در پستهای بعد به آن میپردازیم.
۳۱ – کامنتها (Comments)
کامنت زیر پست یعنی به شما توجه دارند.
شاید بسیاری از افراد از روی دوستی، خوشحالی، علاقه یا خوب بودن برای شما لایک بزنند. اما قطعا کسانی که برای شما کامنتی ارسال میکنند، یعنی به شما توجه دارند.
وقتی کامنتی برای شما ارسال شد، باید سعی کنید فورا آنرا پاسخ دهید. زیرا کامنتها یکی از راههای بالارفتن تعامل با مخاطب در دنیای امروز میباشد.
کاربری که بخواهد چیزی بدست بیاورد، برای شما وقت میگذارد. شما هم برای وی وقت بگذارید.
۳۲ – اشتراک گذاری (Shares)
همه پستها قابلیت اشتراک گذاری بین کاربران را دارند.
زمانی که یک شخص پستی مناسب برای کسی را ببیند، حتما برای وی اشتراک گذاری میکند.
وقتی میخواهید بازخورد یک پست را بسنجید، باید تعداد اشتراک گذاریها Shares را هم بسنجید.
هر چقدر اشتراک بیشتر، مطلب مفیدتر و کاربردیتر است.
بالا رفتن اشتراک گذاری، تعامل شما را بالا برده و پست شما بیشتر هم به معرض دید گذاشته میشود.
۳۳ – بازدید از صفحه اجتماعی (Social Pageviews)
هرچه تعداد بازدیدکنندگان از صفحه شما بیشتر باشد، پستها و تبلیغات پولی شما بهتر کار میکنند تا ترافیک را به جایی هدایت کنند که کاربران بتوانند اطلاعات بیشتری درباره برند شما و آنچه ارائه میدهید را بیاموزند.
۳۴ – میانگین تعامل در هر پست (Average Interaction per Post)
هر پستی در شبکه اجتماعی یک میانگین تعامل ایجاد میکند که به شما درک درستی از استراتژی شبکه اجتماعی هدفتان میدهد.
میانگین شما اگر بالا باشد، یعنی در مسیر درستی قدم گذاشتهاید.
۳۵ – حجم ترافیک از ویدیو (Volume of Traffic from Video)
اهمیت ویدئو مارکتینگ بر هیچکس پوشیده نیست.
یکی از بهترین جاهایی که میتوانید اقدام به تولید و انتشار ویدئو داشته باشید شبکههای اجتماعی و پلتفرمهایی نظیر اینستاگرام، یوتیوب، آپارات و …
ما قصد نداریم ویدئو مارکتینگ را به شما آموزش بدهیم.
در این KPI شما باید مقدام تعامل مخاطبان را با ویدئوهای خود را بسنجید.
باید ببینید که چقدر یک ویدیو شما مورد استقبال قرار گرفته است.
اگر استقبال خوبی صورت گرفت، مسیر درست است و برای بهتر شدن آن باید تلاش کنید.
اگر نه، باید سعی کنید بهترین ویدئوها را برای مخاطبان خود بسازید.
۵ – صفحات فرود
صفحات فرود یا همان لندینگ پیجها، بازوی ۵ و اصلی بازاریابی دیجیتال هستند که دارای KPI های بسیار مهمی هستند که میتوانند برای تبدیل کردن بازدید، لید و فروش به شما بسیار کمک کنند.
این صفحات با ظاهر بسیار شیک و البته ساده و بدون مزاحم طوری طراحی میشوند که بتوانند استقبال عموم را به شدت به خود جلب کنند.
بسیاری از لندیگها برای پیشنهادهای زیادی استفاده میکنند. مثلا پیشنهاد دیدن محتوا، دیدن جایزه یا جشنواره، معرفی و پروموت محصول و …
۳۶ – انتخابها/دانلود محتوا/نرخ تبدیل (Opt-Ins/Downloading Content/Conversion Rate)
یک لندینگ پیج باید نرخ انتخاب و تبدیل خوبی داشته باشد.
این KPI به شما کمک میکند که ببینید یک کمپین شما تا چه حد مورد استقبال قرار گرفته و به شما درک عمیقی از فعالیت بازاریابی را ارائه میکند.
خروجی این به شما نشان میدهد که چقدر توانستهاید جلب توجه کنید و محصول، محتوا یا خدمات خود را در معرض دید قرار دهید.
۳۷ – زمان در صفحه (Time on Page)
شما به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ میتوانید صفحات فرود یا همان لندینگها را به ابزارها آنالیز مانند گوگل آنالیتیکس وصل کنید.
در این KPI شما باید ببینید که مخاطب شما چقدر روی این صفحه شما زمان گذاشته است.
البته که چون محتوای لندینگ پیجها زیاد نیستند، نباید توقع داشته باشید دقایق زیادی را روی آن بمانند.
با توجه به زمان منطقی که بازدیدکنندگان شما از لندینگ دارند، میتوانید به ارزش محتوای داخل آن پی ببرید و ببین برای نرخهای تبدیل چقدر زمان سپری میشود.
اگر صفحه فرود شما چیزی با ارزش به بازدیدکنندگان ارائه می دهد، بر اساس زمانی که آنها در صفحه صرف می کنند و تعداد تبدیل های ایجاد شده می دانید.
۳۸- نرخ پرش در لندینگ (Bounce Rate)
نرخ پرش را همه میشناسید.
در لندینگ پیجها اگر نرخ پرش بالا برود، یعنی صفحه شما یک مشکلی دارد.
یا محتوای درستی ندارد، یا به افراد اشتباهی نشان داده شده است و یا کلا فاقد دیزاین مناسب بوده و آزاردهنده است.
زمانی که فرد بلافاصله بعد از باز کردن، بانس میکند، یعنی یکی از موارد فوق است.
باید این را بررسی کنید که چرا نرخ پرش آن صفحه شما بالا بوده و تا دیر نشده آنرا اصلاح کنید که به کمپین شما لطمهای وارد نشود.
۳۹ – نرخ رهاسازی فرم (Form Abandonment Rate)
نرخ رها سازی فرم یعنی مخاطب فرم شما را باز کرده، اما به دلایلی آنرا رها کرده و تکمیل نمیکند.
در بسیاری از لندینگها ممکن است شما بخواهید فرمهای بسیار کوچک تا بزرگ هم قرار دهید.
این KPI به شما میگوید که اگر فرم را رها میکنند، حتما مشکلی وجود دارد.
ممکن است فیلدهای شما زیاد باشد.
یا محتوای بدی داشته باشد.
شاید شما اطلاعات زیادی میخواهید که وقت مخاطب گرفته شده و ارزش آنرا برای وی ندارد.
تعداد فیلدها و اطلاعاتی که میخواهید دریافت کنید، باید بر اساس ارزش پیشنهادی باشد که میدهید.
برای مثل شما میخواهید یک کتاب بازاریابی رایگان را پیشنهاد کنید. برای اینکار نام و ایمیل یا موبایل مخاطب کافی است. چرا فیلدهای متعدد قرار میدهید؟
این KPI به شما ارزش واقعی لندینگ را نشان میدهد.
۶ – بازاریابی ایمیلی (ایمیل مارکتینگ)
بازوی ۶ بازاریابی دیجیتال، ایمیل مارکتینگ است.
خیلی از دوستان اعتقاد دارند که ارسال ایمیلهای تبلیغاتی دیگر اثرات گذشته خود را ندارند.
تا حدودی حق با آنها است.
اما اگر ایمیل مارکتینگ درست و اصولی پیاده شود، سودهای بسیار زیادی را روانه کسب و کار تحت مدیریت شما خواهد کرد.
برای مثال شما باید ببینید به چه کسی ایمیل میزنید.
اگر میخواهید کد تخفیف خود را به همه مردم ایران بفرستید، قطعا ایمیل شما به صندوق اسپم منتقل میشود.
اما اگر به مشتریان خاص خود که میدانید ممکن است از یک محصول یا خدمات خاصی استفاده کنند ایمیل بزنید، نرخ بازگشت بسیار بالایی را جذب خواهید کرد.
بخصوص اگر مشتری شما چندین بار از شما خرید کرده باشد.
این کار شما باعث می شود دوباره در یاد وی زنده شده و به سایت شما سر بزنند.
ایمیل مارکتینگ تعدادی KPI مهم دارد که با هم بررسی میکنیم.
۴۰- خبرنامه/نرخ انتخاب (Subscribe/Opt-In Rate)
در نگاه اول شما باید در بین محتواهای بسیار مهم و روشهایی که خودتان آنها را بهتر میشناسید سعی کنید در خبرنامه اشتراک گیری کنید تا ایمیل مارکتینگ شما در خبرنامه شروع شود.
این KPI به شما نشان میدهد که پیشنهاد تبادل و خبرنامه شما چقدر قوی است.
همچنین میتوایند متوجه شوید که سایت شما چقدر توانسته روی جمع آوری ایمیل خوب عمل کند.
محتوایی که ایمیلها در آن جمع میشوند آنقدر باید قوی، خوب و البته با ارزش باشد که مخاطب ایمیل خود را به شما بدهد.
یادتان باشد شما باید در قالب یک پیشنهاد ارزشمند ایمیل افراد را بگیرید.
مثلا یک کتاب رایگان را به ایمیل متقاضی ارسال کنید.
چه ایرادی دارد؟ ایمیل خودشان را به شما میدهند تا لینک کتاب به آن ارسال شود. از طرفی چون باید ایمیل درستی باشد، شما از ایمیلهای با کیفیت و واقعی مطلع خواهید شد.
۴۱ – نرخ لغو اشتراک خبرنامه (Unsubscribe Rate)
سایت شما تعداد زیادی اشتراک خبرنامه دارد.
در این KPI شما باید بررسی کنید که در زمانهای مشخص نرخ لغو خبرنامه چقدر است.
اگر نمودار شما تقریبا افقی باشد، روند معمولی را طی میکند.
همه روزه تعدادی مشترک و تعدادی لغو میکنند.
اما شما باید زمانی گوش به زنگ باشید که تعداد لغو کنندهها زیاد شوند.
زمانی که نرخ لغو زیاد شد، باید علت را جویا شوید.
شاید شما زیاد ایمیل میفرستید. شاید محتوای داخل ایمیل شما با ارزش نیست. یا اصلا به افراد اشتباهی ایمیل میزنید.
هر چند وقت یکبار به روند ایمیل مارکتینگ خود نگاهی بیندازید و نرخ لغو را بررسی کنید.
۴۲ – نرخ پرش خبرنامه (Bounce Rate)
زمانی که افراد خودشان با کمال میل ایمیلشان را به شما بدهند، بانس ریت شما بسیار پایین است.
دلیلی ندارد که از روی شما عبور کنند.
این را در نظر داشته باشید که اگر سیستم جمعآوری ایمیل درستی نداشته باشید و از صحت ایمیل افراد مطمئن نشوید، قطعا نرخ پرش شما بسیار بالا میرود.
باید حتما روی این موضوع کار کنید، اگر ۱۰۰ ایمیل با کیفیت داشته باشید، بهتر است از ۱ میلیون ایمیل بی کیفیت و بی صاحب.
شما دوست دارید مردم محتوای شما را دریافت کنند، از طرفی هم دوست دارید آنرا باز کنند. پس دقت کنید.
۴۳ – نرخ باز شدن خبرنامه (Open Rate)
این KPI برای شما بسیار مهم است. زیرا حرفهای زیادی برای شما دارد.
چه میشود اگر ایمیلی ارسال میکنید و باز نمیشود؟
سیستمهای ایمیل مارکتینگ به شما این امکان را میدهند که به راحتی نرخ بازشدن را به شما گزارش کنند.
چه میشود که ایمیل شما باز نمیشود؟
این موضوع را بررسی کنید. روی سابجکت ایمیل کار کنید.
اولین چیزی که باعث باز شدن ایمیل میشود، سابجکت درست و با ارزش ایمیل شما است.
۴۴ – نرخ کلیک خبرنامه ((Click-Through Rate (CTR)
هر کمپین بازاریابی ایمیلی و … باید هدفی داشته باشند.
این را میتوانید با یک کال تو اکشن CTA برنامه ریزی کنید.
یک کال تو اکشن خوب بنویسید و از کاربر بخواهید برای اشتراک خبرنامه روی آن کلیک کند.
شما باید بررسی کنید که چند نفر صفحه شما را دیده و چند نفر روی دکمه اشتراک کلیک کردهاند.
این کار را میتوانید با ابزار بسیار خوب Google tag manager پیاده کنید.
باید حساب کنید که چند نفر برای مثال لندینگ را دریافت، چند نفر باز کرده، چند نفر روی دکمه اشتراک کلیک کردهاند.
اگر نرخ کلیک خود را پایین یافتید، باید روی کل محتوا و در نهایت آن CTA فراخوان کار کنید.
۷ – ایجاد لید یا Lead Generation
بازوی هفتم بازاریابی دیجیتال که بارها درباره آن صحبت کردیم ایجاد لید است.
مجموعه KPI های ایجاد لید یکی از بهترین و جدیدترین روشهای مدرن امروزی برای فروش بیشتر میباشند.
این KPI ها به راحتی میتوانند به شما بگویند که از کدام کانال بیشترین ورودی را داشهاید و برای حفظ آنها تلاش کرده و برای بقیه یا روش دیگری را انتخاب کنید و یا حذفشان کنید.
۴۵ – منشا لید (Lead Origination)
در این KPI شما باید بدانید که لیدها از کجا میآیند. همه شما میدانید که از روشهای متعددی میتوان جمعآوری لید انجام داد.
از آنجایی که دیجیتال مارکتینگ روش درست استفاده از ابزارهای در اختیار است، پس باید کامل بدانید که کدام مسیر، کدام منشا برای شما لید بیشتر جذب میکند.
منشا لید شما از طریق بلاگ است، اینستاگرام است، صفحات فرود است؟ تبلیغات کلیکی و همسان است؟ یک منشا بالاخره وجود دارد.
منشا پر لید را شناسایی کرده و روی آن سرمایهگذاری خوبی کنید.
سپس روی منشاهای کمتر کمی تلاش بیشتر کنید و فاقد لید را حذف کرده و برای آن انرژی و پول صرف نکنید.
۴۶ – حجم و ارزش لید (Lead Volume)
لید والیوم یک KPI خوب است که نشان میدهد حجم لید هر کانال شما چقدر است.
هر چقدر حجم لیدهای یک کانال بیشتر باشد، میتوانید روی فروش بیشتر از آن کانال فکر کنید.
۴۷ – کیفیت لید (Lead Quality)
در این KPI شما باید کیفیت لیدهای جمع شده را ارزیابی کنید.
اگر تبدیل لید به فروش برای شما مشکل است، قطعا لید با کیفیتی ندارید.
به راحتی میتوانید تبدیل لید را حساب کنید و متوجه شوید که از کیفیت لازم برخوردار هستند یا نه.
در بسیاری از مواقع لید اشتباهی جمع شده.
در مورد لید ما بصورت مفصل در مقالات بعدی با شما صحبت خواهیم داشت.
۸ – فروش/استراتژی
فروش و استراتژی بازوی هشتم دیجیتال مارکتینگ است.
وقتی در بازوی هفتم توانستید لیدهای خوب جمع کنید، حال باید اینها را به فروش نهایی برسانید.
کار اصلی ما هم همین است که در نهایت به مقصود خود برسیم.
پس بر همین اساس باید استراتژی خود را مشخص کنید.
۴۸ – سهم بازار (Market Share)
در این KPI شما باید بازار را بررسی کنید و ببینید سهم شما از بازار یک محصول چقدر است؟ یعنی چند درصد از فروش یک محصول در سال برای شما است.
برای این کار شما باید پایش بازار کنید و ببینید برای کالای شما چه تعداد مشتری در بازار هست. بعد از آن باید ببینید شما چه تعداد از این مشتریها را دارید.
یا باید ببینید خدمات خود را به چند نفر از کل بازار ارائه میکنید.
اگر سهم شما پایین است، باید تلاش کنید جایگاه خود را در این قسمت بالا ببرید.
۴۹ – آگهی تبلیغاتی (آگاهی برتر و کمکی) (Advertising Awareness (Top-of-Mind and Aided Awareness))
تبلیغات مهمترین بخش فروش و بازاریابی است. چرا که اولین کاری که میکند، آگاهی از برند است.
آگاهی برند بسیار اهمیت دارد، زیرا مردم باید برند شما را بشناسند.
هیچ برندی نمیتواند بدون دادن آگاهی از حضورش در بازار به هدف نهایی برسد.
وقتی تبلیغات شروع شد، باید به دنبال این باشید که مردم چقدر از برند شما آگاهی لازم را دارند.
شما به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ وظیفه دارید با تیم برندینگ تعامل بسیار خوبی داشته باشید. زیرا یکی از بازوهای بسیار مهم برای برندینگ کردن فعالیتهای دیجیتال مارکتینگ است.
باید بصورت موازی و همزمان با مارکتینگ، برند خود را در دنیای دیجیتال و دنیای فیزیکال شکل دهید.
در این KPI شما باید بسنجید که در دنیای دیجیتال چقدر از برند شما را میشناسند و مردم چقدر نسبت به برند شما آگاهی لازم را دارند.
آگاهی برند یکی از مهمترین و اساسیترین آیتمهای هر کسب و کاری میباشد.
۵۰ – حاشیه سود خالص (Net Profit Margin)
یکی از مسیرهای مشخص برای دیجیتال مارکتینگ، فروش بصورت آنلاین و دیجیتال است.
شما به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ باید بتوانید در مسیر غیر فیزیکی محصولات و خدمات خود را بفروشید.
منظور ما از فروش صرفا عدد و ریال نیست. منظور ما هدف کسب و کار است. اگر کسب و کاری صرفا برای تولید، فروش و خدمات است، مشخص است که باید به پول برسد. اگر کسب و کار صرفا هدف اش پول نیست، مثلا یک وب سایت آموزشی یا امثال آن است، بالاخره هدف آن در نهایت عرضه بیشتر به مخاطبان خودش است.
شما باید در نهایت باید مسیر فروش آنلاین را به دست بگیرید.
این فروش میتواند شامل فروشی باشد که فقط شروعش آنلاین است یا کلا آنلاین میباشد.
این KPI بسیار مهم و حیاتی برای این است که شما درک عمیق و قوی از این داشته باشید که بصورت آنلاین چقدر فروختید که از آن میتوانید حاشیه سود خود را مشخص کنید.
زمانی که شما به صورت آنلاین فعالیت میکنید، باید همه چیز برای شما واضح و روشن باشد.
برای شروع ما ۴ نوع فروش را در فضای فیزیکی و دیجیتال داریم که به صورت زیر است:
- فروش فیزیکی و سنتی به صورتی که هیچ ابزار آنلاینی در آن استفاده نشده
- فروش فیزیکی به همراه ابزارهای ارتباطی
- فروش تلفیقی سنتی و دیجیتال
- فروش کاملا آنلاین و دیجیتال
فروش فیزیکی و سنتی
در نوع فروش مشتری بصورت حضوری به شما مراجعه کرده و خرید خود را انجام میدهد. مانند فروشگاههای فیزیکی که در سطح شهر قرار دارند.
فروش فیزیکی به همراه ابزارهای ارتباطی
در این نوع فروش که بیشتر به صورت B2B است، یک فروشنده سازمانی به یک خریدار سازمانی با تلفن یا نامه و ایمیل و امثال آن ارتباط مستقیم برقرار کرده و سفارش خود را خریداری میکند.
گاهی اوقات این مدل فروش را در قالب همان فیزیکی و سنتی قرار میدهند که به نظر ما درست نیست.
زیرا فروش حضوری b2c به مشتریان متعدد با سلایق و خواستههای بسیار متفاوت با فروش B2B که یک کارشناس با یک کارشناس مشخص دیگر همیشه یا برای چند بار برقرار میشود متفاوت است. تکنیکهای فروش این دو بسیار باهم فرق دارند.
فروش تلفیقی سنتی و دیجیتال
این مدل فروش با ۲ مدل گفته شده بالا بسیار فرق میکند.
در این مدل شما هم امکان حضور و ارتباط مشتری را دارید و هم میتوانید سفارشگیری آنلاین داشته باشید و خودتان برایشان ارسال کنید.
این مدل فروش برای کسب و کارهای تازه تاسیس که میخواهند اعتبار اولیه کسب کند و امکان بازدید حضوری را هم دارند بسیار عالی به نظر میرسد.
این مدل کسب و کارها با امکان فروش تلفیقی کاملترین در نوع خود هستند. زیرا با هر روشی که مشتری بخواهد میتواند محصول یا خدمات خود را دریافت کند.
فروش کاملا آنلاین و دیجیتال
در این مدل فروش شما کاملا آنلاین هستید و جایی را مشخص نکردید که مشتری مراجعه کند.
مشتری شما میتواند با راههای ارتباطی متعددی که پیش روی وی قرار میدهید با شما صحبت کند و سفارش بدهد.
بهترین روش آن هم این است که یک وب سایت وجود داشته باشد و مشتری پس از بازدید از وب سایت، درخواست خرید خود را بصورت آنلاین انجام دهد.
یا بصورت آنلاین خدمات خود را سفارش دهد.
اگر قرار است کالایی تحویل شود، بصورت فیزیکی با گرفتن مشخصات پستی مشتری برای وی از همان بستر آنلاین صورت میگیرد. اما اگر کالا یا خدمات غیر فیزیکی باشد، باز بصورت آنلاین برای وی ارسال میشود.
بهترین مقصدی که میتوانید به مشتری غیر فیزیکی خدمات یا کالا را ارسال کنید، در درجه اول ایمیل و دوم پنل خود سایت شما است.
ایمیل از آن جهت اهمیت دارد که برای همیشه نزد مشتری باقی میماند.
پنل مشتری هم از آنجایی اهمیت دارد که مشتری به راحتی میتواند به راحتی وارد سایت شما شده همیشه محصول یا خدمات شما را در پنل خودش مشاهده و دانلود کند.
اگر به مشتری خود پنل اختصاص بدهید، همیشه مشتری به سایت شما مراجعه میکند.
کاری که ما به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ باید انجام دهیم در فروش آنلاین است.
البته که فروش تلفیقی هم به علت شروع آنلاینش باید برای شما مهم باشد.
شما باید تصمیم بگیرید که درآمد شما از بخش آنلاین چقدر باید باشد. بر همان اساس باید تارگت فروش خود را مشخص کنید.
برای بسیاری از شرکتهای تازه تاسیس شاید در ابتدا بسیار مشکل باشد که بخواهند تارگت فروش آنلاین خود را با قاطعیت مشخص کنند.
برای این شرکتها ما پیشنهاد میکنیم که بر اساس تجربیات فروش فیزیکی و تلفیقی، یک درصدی را بصورت پایلوت در نظر بگیرند.
سپس بستر و اقدامات لازم را برای فروش آنلاین آماده کرده و شروع کنند.
پس از گذشت مدتی مشخص، همه چیز معلوم خواهد شد.
شما میتوانید ببینید بر اساس تمام KPI های مهمی که گفته شد، چقدر ورودی دارید و چقدر توانستهاید بفروشید.
بعد از بررسی و آنالیز میتوانید تارگت فروش آنلاین خود را بالاتر ببرید.
گاهی اوقات ممکن است برای بالاتر بردن تارگت آنلاین، دست به تبلیغات و کارهای ترویجی بزنید.
پیشنهاد میکنم مقاله همه چیز درباره هوش تجاری و سیستمهای اطلاعاتی را بعد از این مقاله مطالعه بفرمایید. زیرا دید بسیار بالایی برای کسب و کارتان خواهد داد.
برای داشتن یک استراتژی هوشمندانه فروش آنلاین، باید اندازه و اعداد خود را در این حوزه داشته باشید و آنها را با سایر دیتاها و KPIها ادغام کنید.
۵۱ – چرخه تبدیل نقدی و بازگشت سرمایه (Cash-Conversion Cycle)
تمام کسانی که سرمایهگذاری میکنن و به دنبال فروش هستند، همیشه میزان بازگشت سرمایه خود را مدام بررسی و آنالیز میکنند.
این KPI بسیار مهم برای این تعریف میشود که شما مانند فروش فیزیکی و سنتی، بررسی کنید که میزان سرمایه گذاشته شده برای محصولات و خدمات آنلاین چقدر بوده و چقدر برای شما بازگشته است.
شاید میزان سرمایه بازگشتی شما کمتر از شروع آن باشد. برای همین باید به دنبال علتهای بلوکه شدن یا عدم بازگشت بخشی یا کلی از سرمایه شما دارد.
باید این میزان را مدیران ارشد سازمان مشخص کنند که چه میزان سرمایهای در بخش آنلاین هزینه شده و مطلوب است در چه مدتی بازگردد.
کار شما این است که میزان برگشت سرمایه را در مدت مشخص بررسی و اعلام کنید.
شما میتوانید در کنار باقی KPI ها بررسی کنید که چه میزان از سرمایهای که گذاشتهاید، در دراز مدت به سرمایه بازگشتی فعلی شما اضافه میشود.
و اینکه باید حساب کنید با توجه به اعداد و ارقام فعلی و استراتژی که دارید، چه مدت طول خواهد کشید که سرمایه شما برگردد.
بر همین اساس میتوانید متوجه شوید که آیا عرضه محصول و خدمات شما در بستر آنلاین ارزش اش را دارد یا نه.
۵۲ – تعداد فروش (Number of Sales)
در این قسمت شما میتوانید علاوه بر فروش ریالی یا دلاری که داشتید، فروش تعدادی را نیز در نظر بگیرید.
برای بسیاری از کسب و کارها مهم است که تعداد فروش را هم بدانند و بر اساس آنها سرمایهگذاری کنند.
در این KPI شما تعداد فروش هر محصول را در بازه زمانی مشخص را اندازه گیری میکنید.
سپس با سایر محصولات نیز مقایسه میکنید.
محصولاتی که تعداد فروش بیشتری دارند را رتبهبندی میکنید.
معمولا KPI های کمی در این زمینه وجود دارد که باعث تاثیر فروش تعدادی بالا بشوند.
اما سادهترین روش این است که علاوه بر ریال یا دلار، تعداد را هر بسنجید.
۵۳ – نرخ تبدیل آزمایشی (Trial Rate)
این KPI یکی از شاخصهای جذاب است.
در این جا شما محصول و خدمات را بصورت تریال یا همان دوره آزمایشی به کاربران خود عرضه میکنید.
سپس از آنها میخواهید در پایان دوره آزمایشی از شما خرید کنند.
برای مثال شما ۱۰۰ میلیون کاربر جدید آزمایشی رجیستر میکنید.
از این تعداد شما ۵۰ میلیون خرید بعد از دوره آزمایشی دریافت میکنید.
این نشان میدهد که نرخ تبدیل آزمایشی شما ۵۰% است.
عدد بدست آمده شما میتواند در تصمیمگیریها نهایی و اتخاذ استراتژیهای فروش بسیار کمککننده باشد.
بسیاری از مدیران دیجیتال مارکتینگ برای سنجیدن بازار هم از این روش استفاده میکنند.
یعنی محصول یا خدمات مشخصی را بصورت رایگان مدتدار یا با پروموشنهای ویژه بدون پرداخت پول عرضه میکنند و به دنبال فیدبک آن مینشینند.
زمانی که عدد نهایی مشاهده شد، معلوم میشود که آیا اصلا این محصول یا خدمات ارزش سرمایهگذاری و کار دارد یا خیر.
و اینکه ریسک ورود به بازار روشنتری را به ما میدهد.
از طرفی میتوانید با همین روش تمامی موانع و مشکلات را هم یافته و در صدد رفع آن باشید.
این برای محصولات جدید بسیار کاربردی است.
۵۴ – درصد از فروش از دیجیتال (% of Sales from Digital)
این KPI ساده برای این است که شما فقط میزان فروش از راه دیجیتال را بسنجید.
بدین ترتیب متوجه میشوید که از راه دیجیتال چقدر نسبت به بقیه راهها فروش را انجام دادهاید.
درک این موضوع به شما بسیار کمک میکند تا بر روی روش دیجیتال بسیار تمرکز کنید و راهها پروموشن بیشتری را امتحان کنید و در نهایت میزان بودجه را نیز مشخص کنید.
۵۵ – ارزش طول عمر مشتری (Customer Lifetime Value)
یکی از مهمترین شاخصهای ارزش دیجیتال مارکتینگ این است که شما طول عمر مشتریان خود را بدانید.
طول عمر مشاری به شما این درک را میدهد که چطور باید برای مارکتینگ خود بودجهبندی کنید.
در بسیاری از مواقع شما متوجه میشوید که ممکن است با بودجهای که دارید برای مارکتینگ کردن و حفظ مشتری فعلی هزینه میکنید، آنقدرها ارزش اش را ندارد.
البته این را در نظر داشته باشید که ارزش طول عمر یک مشتری، ۵ برابر یک تراکنش و فروش به مشتری جدید میباشد.
باید مشخص کنید که ارزش طول عمر مشتری برای شما چقدر تمام میشود.
۵۶ – شکایات مشتری (Customer Complaints)
این KPI را در بسیاری از شرکتها در بخش روابط عمومی تعریف میکنند.
اما ما این را در خود واحد دیجیتال مارکتینگ نیاز داریم.
شما باید حرفهای مشتریان را به خوبی بشنوید و هر چقدر میتوانید به نوبه خود برای بهبود وضعیت محصول و خدمات بکوشید تا در دراز مدت مشتری شما همیشه به شما وفادار باقی بماند.
این برای برند شما از همه چیز مهمتر است.
در این KPI از شما میخواهد که هر چقدر میتوانید از مشتریان خود بیاموزید.
۵۷ – نرخ حفظ مشتری (Customer Retention Rate)
هر شرکتی مشتریانی دارد. برای بدست آوردن مشتریان خود هزینههای بسیاری کرده است.
اگر بخواهیم مشتریان خود را از دست بدهیم، برایمان بسیار پرهزینه بوده و گران تمام خواهد شد.
بنابراین شما باید سعی کنید مشتریان را بصورت مداوم حفظ کنید.
بازاریابی شما نباید به هیچ وقت حتی برای یک نفر از آنها متوقف شود.
شما مدام باید با آنها ارتباط بگیرید.
اگر مشتری از شما کمتر خرید میکند یا نمیکند، سعی کنید با جوایز یا تخفیف و پروموشنهای دیگر، وی را نگه دارید. حتی اگر برای شما سودی نداشته باشد. هزینه کردن برای حفظ مشتری خیلی کمتر از مشتری جدید هزینه خواهد داشت.
شما باید سعی کنید برند خود را همیشه در ذهن مخاطبتان نگه دارید.
حتی شده با یک تبریک پیامکی روز تولد و …
این KPI به شما نشان میدهد که نرخ حفظ مشتری شما چقدر است. یعنی در یک بازه مشخص زمانی چه تعداد مشتری داشتید و چه تعدادی را از دست دادهاید. با مشتریان جدید کاری نداریم. ما روی مشتریهای گذشته بررسی میکنیم.
به نظر ما شما باید مشتریها را به ۲ بخش تقسیم کنید.
- مشتری که حداقل ۲ بار از شما خرید کرده.
- مشتری که جدید بوده و ۱ بار خرید کرده.
مشتری که بیش از یک بار خرید کرده باید جزو مشتریان اصلی ما باشد و همیشه برای حفظ آنها بصورت مداوم کار کنید.
به هیچ وجه نباید آنها را از دست بدهید.
اما برای مشتریانی که ۱ بار خرید کردهاند باید یک برنامه خوبی را اجرا کنید که خرید دوم را انجام دهند و مشتری وفادار شما شوند.
بعد باید مانند گروه اول با آنها رفتار کنید.
استراتژی مشتری مداری باید ۲ لاین متفاوت باشد. همه مشتریان نباید به یک دید و برنامه اداره شوند.
آخرین بازوی اصلی دیجیتال مارکتینگ، بسترهایی است که روی تلفن همراه عرضه میشوند.
چرا این تلفن همراه آنقدر مهم شده؟
چون امروزه همه مردم اکثر فعالیت دیجیتال و آنلاین خود را با تلفن همراه انجام میدهند.
درصد بسیار بزرگ و چشمگیری از مردم از تلفن همراه استفاده میکنند.
خود شما شبکههای اجتماعی را با گوشی انجام میدهید یا PC?
برای چک کردن ایمیل، از جای خود بلند میشوید، PC را روشن میکنید، صبر میکنید تا بصورت کامل لود شده و بعد آدرس ایمیل خود را باز میکنید و ایمیلها را چک میکنید؟
یا اینکه در همان جایی که هستید، هر ایمیلی به شما ارسال شود، در لحظه در گوشی شما باز میشود و از آن مطلع میشوید؟
قطعا که همه به دنبال راحتی هستند.
من از شما خواهش میکنم هدف اصلی شما اول گوشیهای تلفن همراه باشد و بعد اگر آنرا به ۱۰۰% رساندید، بعدا به سایر پلتفرمها اهمیت بدهید.
۹ – مناسب سازی برای تلفنهای همراه
یکی از اصلیترین ابزارهای دیجیتال مارکتینگ، سرچ ارگانیک موتورهای جستجویی مثل گوگل است.
امروزه اگر بخواهید سایت خود را سئو کنید، مهمترین فاکتور برای شما این است که سایت برای موبایل مناسب است یا نه.
از این جهت برای گوگل مهم است که درصد بسیار بالایی از مردم با گوشی به اینترنت سر میزنند.
شاید سر زدن اشتباه باشد. با گوشی در اینترنت زندگی میکنند.
پس اگر گوگل نتایجی که برای گوشیها مناسب نباشد را نشان دهد، مشتریان خود را فورا از دست میدهد.
کدام یک از شما دوست دارد یک سایت بدون واکنشگرایی را باز کند و مدام روی مطالب زوم کند و به سمت راست و چپ اسکرول کند؟
این موضوع زمانی بدتر میشود که یک گوشی صفحه نمایش کوچکی هم داشته باشد.
فاجعه زمانی رخ میدهد که سایت شما با گوشی باز شود و در کسری از ثانیه بسته شود.
شما باید با بهترین شکل برای مناسب سازی روی تلفنهای همراه کار کنید.
سایت، اپلیکیشنها، پوش نوتیفیکیشنها و … همگی موبایلی هستند. ما SMS و ایمیل را هم در این گروه قرار میدهیم.
اول برای موبایل طراحی کنید و سپس برای PC آنرا تجهیز و گسترش دهید. باید هر ۲ باهم باشند.
با اهمیت موبایل در دیجیتال مارکتینگ آشنا شدید.
حال باید KPI های این بازوی اصلی دیجیتال مارکتینگ را هم بدانیم.
۵۸ – نرخ پرش موبایل
نرخ پرش در همه جا وجود دارد.
شما باید رابط کاربری را بر اساس UX , UI روز دنیا طراحی کنید.
برای شروع شما سایت و اپلیکیشن را در نظر بگیرید. هر دو باید بر اساس استانداردهای روز دنیا طوری طراحی شوند که کاربر بعد از ورود به آن گیج نشود.
باید بسیار سریع و شیک به راحتی دسترسی لازم را به هر چیزی داشته باشد.
شک نکنید اگر مردم مجبور نباشند، به سرعت سایت و اپلیکیشن شلوغ و گنگ را ترک میکنند.
در این KPI شما باید نرخ پرش از موبایل را مشخص کرده و به دنبال رفع آن باشید.
۵۹ – ثبتنامهای انتخابی (Opt-In Registrations)
زمانی که صحبت از تلفن همراه به میان میاید، باید این را در نظر بگیرید که بیشتر افراد قرار است با تلفن همراه با سایت شما در ارتباط باشند.
به این ترتیب شما باید تمام موانع و سختیهای ثبت نام با تلفن همراه را برطرف کرده و به حداقل ممکن برسانید.
اگر مشاهده میکنید که موانعی وجود دارد، گزینههای زیادی وجود دارد که بتوانید آنها را از بین ببرید.
برای مثال شما میتوانید ثبت نام با پیامک یا اکانتهای از پیش لاگین شده مانند اکانت گوگل، اپل، فیسبوک و حتی لینکدین را جایگزین فرایند ثبت نام سنتی فعلی کنید.
معمولا کسانی که عضو شما میشوند شاید دوست نداشته باشند اطلاعات زیادی را به شما بدهند.
باید سعی کنید دقیقا آن چیزی را به آن نیاز دارید از وی بخواهید. نه بیشتر و نه کمتر.
اگر قرار است از طریق موبایل کسی را عضو خبرنامه کنید، پرسیدن نام و نام خانوادگی، ایمیل، سایت و بسیاری از چیزهای دیگر واقعا نیاز نیست.
شما باید دقیق مشخص کنید که هنگام ثبت نام در موبایل به چه چیزی نیاز دارید.
۶۰ – زمان صرف شده در وب سایت (Time Spent on Website)
این KPI یکی از موارد مهم در سئو نیز محسوب میشود.
مدیران دیجیتال مارکتینگ همیشه به دنبال بررسی رفتار بازدیدکنندگان خود هستند.
یکی از این شاخصها به ما نشان میدهد که افراد بصورت میانگین چه مدت زمانی را در سایت ما حضور دارند و وقت خود را در آن سپری میکنند.
در این میان ما باید مشخص کنیم که کاربران پلتفرمهای مختلف چه زمانی را در سایت سپری کرددهاند.
در این KPI شما باید بصورت مشخص بررسی کنید که کاربران موبایلی شما چه زمانی را در سایت سپری کردهاند. بر همین اساس میتوانید به دیتاهای مفید زیادی برسید.
اگر این عدد نسبت به PC بالاتر بود، باید سعی شود بالاتر نگه داشته شود.
اگر کم بود، قطعا باید روی تم و ظاهر آن دوباره کار شود.
زیرا جذابیت شما تاثیر بسیار زیادی در تایم آن سایت موبایلی شما دارد.
۶۱ – صفحات محبوب و مسیرهای ناوبری (Popular Pages and Navigation Paths)
در این KPI شما باید مشخص کنید که کاربران موبایلی شما بیشتر در کدام صفحات وارد میشوند.
کاربران بیشترین زمان خود را در کدام صفحات میگذرانند.
وقتی این دو را پیدا کردید، باید ببینید که چه چیزی باعث محبوبیت آنها شده است.
از آن الگوی سازنده گرفته و در بقیه سایت خود هم از آن تجربه استفاده کنید.
۶۲ – ترافیک ارجاعی (Referral Traffic)
این KPI از آنجایی با ارزش میشود که شما روشهای بسیاری را برای جذب ترافیک پیاده کردهاید.
در این قسمت شما باید صفحاتی که به سایت شما در کاربران موبایل بیشتر ارجاع دادهاند را در بازههای مشخص زمانی شناسایی کرده و روی بهترینها سرمایهگذاری کرده و آنهایی که ضعیف عمل کردهاند را به حال خود رها کنید.
برای مثال شما یک کمپین مشترک روی چند صفحه وب و شبکههای اجتماعی اجرا کردید.
در آن بازه مشترک و موازی، خروجی شما کاملا مشخص است.
برای هر کدام یک لندینگ با id مشخص ایجاد کرده و به راحتی میتوانید کیفیت ارجاع کننده خود را پیدا کنید.
این خیلی مهم است که ترافیک ارجاعی شما در موبایل از کجا باشد. باید آنرا تقویت کنید.
۶۳ – ترافیک ارگانیک (Organic Traffic)
ترافیک ارگانیک یکی از اصلیترین ارکان دیجیتال مارکتینگ است.
شما باید این KPI خاص را برای کاربران موبایلی در نظر داشته باشید.
باید ببینید چه کلماتی از گوگل سرچ و به سایت شما وارد میشوند.
آنها را رتبهبندی کرده و بازهم تقویتشان کنید.
ترافیک ارگانیک رایگان است. پس هر چقدر روی آن انرژی بگذارید، کلا سود کردهاید.
۶۴- نرخ تبدیل از صفحات فرود بهینه شده برای موبایل (Conversion Rates from Mobile-Optimized Landing Pages)
صفحات فرود یا همان لندینگ پیجها برای دیجیتال مارکتینگ بسیار با ارزش هستند.
شما باید برای بازدیدکنندگان موبایل صفحه فرود را در حد عالی بهینه سازی کرده باشد.
صفحات فرود موبایلی شما میتواند نرخ تعامل شما را با مخاطب بسیار بالا ببرد.
اگر قرار است به واسطه لندینگ پیج شروع به لید جمعکردن باشید، پس بهتر است اولا در ازای چیزی از مخاطب خودتان اطلاعات جمعآوری کنید و ثانیا آنقدر سبک و جذاب باشد که کاربر به راحتی آنرا برای شما پر کند.
متخصصان حوزه دیجیتال مارکتینگ، لندینگپیجها را دروازه تعامل بین سایت و کاربر میدانند.
برای خود باید دست به کار شوید
همین امروز شروع کنید تمام KPI هایی که به شما مربوط میشود را اجرا کنید.
همیشه بازدیدکنندگان و مشتریان را ردیابی کنید.
شما به ما بگویید که کدام KPI ها را اجرا میکردید و از نظر شما کدامشان برای شما مناسبتر است؟
اکنون که به اندازه کافی آمادگی لازم را پیدا کردید، با انرژی هرچه تمامتر به بازاریابی تخصصی خودتان بپردازید.
به شما پیشنهاد میکنم مقاله همه چیز درباره هوش تجاری و سیستم های اطلاعاتی را حتما مطالعه کنید.
اکنون به اندازه کافی آمادگی دارید که تلاش های بازاریابی خود را با دقت بیشتری دنبال کنید. از این لیست می توانید اهمیت درک اینکه چگونه هر اقدام بازاریابی که انجام می دهید بر نتیجه شما تأثیر می گذارد را ببینید.